سال تحویل ۱۴۰۲ همیشه حاشیه های متفاوت و زیبایی به همراه دارد، امسال لحظات سال تحویل در شهرستان اشکذر نیز چند حاشیه داشت.

به گزارش صبح ساباط؛ سال تحویل ۱۴۰۲ همیشه حاشیه های متفاوت و زیبایی به همراه دارد ، امسال لحظات سال تحویل در اشکذر چند حاشیه داشت که در این گزارش این حواشی را دنبال می کنیم.

سین هشتم دانش آموزان اشکذری

تعدادی از نونهالان و نوجوانان اشکذری به نیت هزار شهید دانش آموز استان یزد سفره هفت سین ساده ای در مسجد مهدیه اشکذر انداخته بودند، دعای تحویل سال را سر این سفره خواندند،نکته متفاوت این سفره سین هشتمی بود که به نام تنها شهید دانش آموز سید شهرستان شهید سید محسن میرزابابایی ، عکس او به سفره اضافه شده بود

عهد خدمت در ساعت عاشقی با شهید خدمت اشکذری

یکی از حاشیه های سال تحویل ۱۴۰۲، حاشیه ای بود در مراسم سال تحویل گلزار شهدای اشکذر ، از ساعت ۰۰ بامداد سه شنبه اول فروردین با حضور تعدادی از خانواده های شهدا و مردم متدین اشکذر در جوار تربت شهدای اشکذر برگزار شد.

نکته جالب این تحویل سال بعد نامگذاری سال بود بعد از نامگذاری سال به نام مهار تورم و رشد تولید یکی از اشکذری های مراسم سال تحویل به روح الله ردائی فرماندار شهرستان اشکذر گفت؛ مهارتورم خیلی دست شما نیست ولی تولید را انشاءلله در شهر ارتقا دهید هم کیفی و هم کمی فرماندار هم تایید کردند و گفتند فعلا با آقای معاون برویم سر تربت شهید علی اکبر عسکری که شهید شاخص خدمت در شهرستان بوده عهد خدمت ببندیم و از شهید بخواهیم برای شهر و توفیق ما خدمتگذاران دعا کنید، نکته جالب این عهد خدمت، ساعت این عهد بود ۱:۲۰ ساعتی که سردار دلها حاج قاسم در این ساعت آسمانی شد ، ساعتی که معروف شده به نام ” ساعت عاشقی”

عجب سالی عجب حالی” شعر نوجوان شاعر ممتاز شهید اشکذری

عید نوروز ۱۴۰۲ بهار طبیعت با بهار قرآن و معنویت همزمان شده است؛ به همین مناسبت سیدحسین ذبحی شاعر نوجوان ممتاز استانی اهل شهرستان اشکذر سروده ای را به نام  عجب سالی، عجب حالی سروده است:

دوباره قرعه این چرخ بر زیباترین افتاد
طراوت دست نرگس بود و از آن آستین افتاد

نشسته بوسه اقاقیا بر گونه شب بو
رگان سرخ گلبرگش به نقش هر نگین افتاد

دوباره یاد تو در آستان عاشقان نو شد
که در بازار مستان قیمت عشقت طنین افتاد

بهار معنویت در بهار ذات معنا شد
تمام باده های تازه ساقی عجین افتاد

شراب هیچ را لبریز جام جان ما کردی
پر از خالی شدم وقتی سجودم بر زمین افتاد

بهار آهسته می‌خواند که حول حالنا یارا
وَ در زیر لبانم نغمه ای از آمین افتاد

بهار آهسته می گرید و من آهسته می خندم
وَ او از شوق و من از شوق، تقدیر این چنین افتاد

عجب سالی عجب مالی عجب حالی عجب فالی
سرود افتتاح عشق بر این هفت سین افتاد