شاعر معاصر یزدی در یادداشتی نوشت: رباعیات ذیل را امروز صبح وقتی که پیاده برای تمدید بیمه ی پرایدم در مسیر رفت و برگشت در خیابان سلمان یزد می رفتم ؛ سرودم.

به گزارش خبرنگار صبح ساباط، استاد سید فضل الله طباطبایی ندوشن«امید» از شاعران و نویسندگان معاصر یزد و بداهه سرای استان، خاطره امروز ۱۱ اردیبهشت خود را در قالب شعر سروده است که در می بابیم جریانات روزانه چقدر احساسات هنرمندان را برانگیخته است.

طباطبایی ندوشن(امید)با ارسال یادداشتی به صبح ساباط آورده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

پنج رباعی فی البداهه در باره ی موضوعات مختلف ؛

رباعیات ذیل را امروز صبح وقتی که پیاده برای تمدید بیمه ی پرایدم در مسیر رفت و برگشت در خیابان سلمان یزد می رفتم ؛ سرودم.

رباعی یک

از باده ی انواع وساوس مَستَند
با لشکر شیطان لعین هم دستند
هنجار شکن های تهی از تقوا
با اصلِ حجاب و دین مخالف هستد !

رباعی دو

آنان که شما را هنر تدبیر است !
نیروی جوان بودنتان اکسیر است !
در امر جهاد ازدیاد فرزند
امروز بکوشید که فردا دیر است !

رباعی سه

جمعی که ز جمع دزد و شیاد شدند !
از سرقتِ شعر دیگران شاد شدند !
در مجمع خلقِ شعر و شاعر نشناس
کردند خیالِ اینکه : استاد شدند !

رباعی چهار

برای کسی که خوی و خصلت ناپسندیده اش در وجودش نهادینه شده است :

یک کهنه لباسِ تازه مصبوغ است او !
آبش شده نو ! جوغ همان جوغ است او !
صدبار اگر به مشک وی آب کنی !
می بینی که دوغ ، همان دوغ است او !

با استغفار به درگاه خداوند متعال ؛ همان خداوندی که ” عالم محضر اوست ” ؛ و در همه وقت و همه جا شاهد اعمال و رفتار همه ی بندگان.

رباعی پنجم را برای شل حجابانی سروده ام که تنها وقتی به مسجد جامع یزد مشرف می شوند ؛ برای دقایقی از زنان محجبه ای که در آنجا چادرهای بسته بندی شده را توزیع می کنند چادرهایی می ستانند و در موقع خروج آنها را تحویل می دهند ۰

رباعی پنج

با چهره ای نه چندان خُرّم !
بر سر کنند چادر یک دَم
وقتِ رفتن از مسجد بردارند
گویا خدا باشد نامحرم !

باز هم ” نستجیر بالله ‘

سید فضل الله طباطبایی ندوشن (امید)

دوشنبه / یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲
دهم شوال ۱۴۴۴

انتهیا پیام/ص*