به گزارش صبح ساباط؛ زنان یزدی دارای یک رسم دیرینه هستند که هر سال در روز ۲۶ و ۲۷ رمضان به مسجد جامع کبیر شهر یزد می روند و به قصد خوش یمن بودن، لباسی را برای خود و اعضای خانواده به یمن تبرک در ماه رمضان و با نیت سلامتی می دوزند.
استاد سید فضل الله طباطبایی ندوشن(امید) از شاعران و نویسندگان یزدی معاصر با توجه به فارسیدن ۲۶ و۲ ۷ رمضان، خاطره ای را از این روز که به صورت اتفاقی شاهد آن بوده است برای صبح ساباط ارسال کرده اند:
گل بود؛ به سبزه نیز آراسته شد!
دوشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۷ هجری خورشیدی، مصادف با بیست و ششم رمضان ۱۴۳۹ هجری قمری، طبق روال معمول به مسجد جامع کبیر یزد رفتم. بر خلاف انتظارم، از ازدحام قشر بانوان و قشقرقِ آنها در هشتی قسمت غربی و راهروها و حیاط و ایوان، خبری نبود!
در بین دو نماز، به هنگامی که دندانساز تجربیِ شاغل در همان حوالی، معروف به آقای دکتر، مشغول خواندن دعای«یا علی یا عظیم»بود؛ از شخصی که در کنارم نشسته بود، همراه با شگفتی پرسیدم :« مگر امروز بیست و ششم رمضان نیست» ؟!
آن شخص جواب داد: بله، امروز بیست و ششم است.
بلافاصله از او پرسیدم: پس چرا از زنانی که طبق معمول هرسال ، در اینجا بودند و پارچه هایشان را می بریدند و می دوختند خبری نیست؟!
کارمند کتابخانه وزیری، یعنی همان شخصی که در کنار دستم نشسته بود؛ در حالی که لبخندی بر لب داشت؛ گفت: اونا را فرستادن تو شبستون پاییزی» و با دستش اشاره کرد به سمت شرق مسجد؛ همان جایی که معمولا در فصل های بهار و پاییز در آنجا نماز می خوانند و یکی از درهایش به سمت در اصلی کتابخانه باز می شود.
سپس برای این که اطلاعات داده شده را تکمیل کند؛ باز هم با لبخندی گفت: «بیست و ششم می بُرَن؛ بیست و هفتم می دوزن!
در پاسخ لبخند او من هم لبخندی زدم و به همراه دیگر نمازگزاران، نماز عصر را قامت بستیم.
بعد از نماز، از منبعی موثق مطّلع شدم که: یک نفر از بانوان در قسمتی که زنان به نماز مشغول می شوند یعنی: در پشت همان پرده برزنتی سبز رنگ؛ مشغول انداختن بند به صورت مبارک بانویی دیگر بوده است!
با شنیدن این خبر، ضرب المثل معروفِ گل بود؛ به سبزه نیز آراسته شد! برایم تداعی شد.
و امّا به راستی، جدا از این که عدّه ای معتقدند: شبَ بیست و هفتم رمضان، احتمالا یکی از شب های قدر است؛ و در ضمن شبی است که اشقی الاشقیاء — ابن ملجم ملعون — به دست یداللهی حضرت مجتبی علیه السلام، به درک واصل شده است؛ سرّ این که عدّه ای از بانوان، هر ساله در این دو روز به مسجدِ جامع تشریف می آورند و پارچه هایی که معمولا آن ها را از بزازان خیابان مسجد جامع خریده اند، می بُرند و می دوزند چیست؟!
شاید بتوانیم این کارشان را نوعی شادی و شعف، از به درک واصل شدن ابن ملجم لعنت الله علیه تعبیر کنیم ! امّا به یقین کارشان مبنایی دینی ندارد؛ همان طوری که مراسم «دوست دوست» و پرسه زدن برخی از بچه ها و رفتن آن ها به در خانه های مردم در شب بیست و هفتم هیچ گونه مبنای دینی ندارد!
البته منکر این هم نمی شویم که حتما برخی، بعد از انجام این گونه مراسم به حاجتی رسیده اند که به آنها معتقدند؛ مثلا به خواست خداوند بعد از بریدن و دوختن پارچه ها دخترانی به خانه بخت رفته اند یا زنانی صاحب فرزندانی شده اند !
تصوّر این که در سال آینده تعداد بیشتری از بانوان علاوه بر بریدن و دوختن پارچه های خریداری شده از بزّازانِ خیابان مسجد جامع؛ مشغول بند انداختن صورت یکدیگر خواهند بود، تصوّری غیر معقول نیست. چرا که خرافات و بدعت ها از یکی دو نفر شروع می شود و کم کم جنبه همگانی پیدا می کند و به مرور زمان مردم ساده لوح از یکدیگر تقلید می کنند!
مولوی — شاعر نامدار ایرانی — چه خوب گفته است:
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد!
سید فضل الله طباطبایی ندوشن (امید)
Thursday, 14 August , 2025